۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

37$:آق مهندس! ۱۲ شهریور راهپیمایی داریم، خواستی بیا، نخواستی هم جان مادرت لغو نکن!





این روزها که عده‌ای جوان که به قول بزگترها کله‌شان بوی قرمه سبزی که چه عرض کنم بوی آبگوشت بُز باش می‌ده! دلشان بدجوری هوس باتوم و گاز اشک آور و بازی گُرگَم به هوا با عده ای مشنگ موسوم به لباس قشنگ کرده و دلشون لک زده از لج یه بنده خدایی در کارولینای شمالی! (حیف که به صلاح جنبش تغییر فاز دادنمون نیست وگرنه هزار بار می‌نوشتم کدیور کدیور ....)هم که شده فریاد بزنند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» بیانیه می‌دهند پشت سر بیانیه که آهای مردم اگر من نیام تو هم نیای پس کی بیاد!؟ ها؟ وظیفه خودم دیدم که از مهندس موسوی درخواست کنم مجوز این راهپیمایی ما را صادر کنند!(ِیعنی لغو نکنند!) و بگویم همراه شو مهندس عزیز/ تنها نمان به درد/ کین درد مشترک/ هرگز جدا جدا... درمان نمی‌شود...
آی مردم، بنده قلم ناقصی دارم!(به خاطر همینم حرف‌هامو تایپ می‌کنم) و اندک فضایی در دنیای مجازی دارم (دروغ گفتم مثه مموتی!چیزی که این روزها مفته فضاهه)..یک حساب کاربری در خودنویس دارم (که از هفت روز هفته هشت روزش به خاطر اشتباه زدن پسوردهای عجیب غریبم که به عشق برادرهای گمنام انتخاب می‌کنم  مسدوده!)...همین جا لازم میدونم یه خاطره تعریف کنم از دوران امام راحل! (کلیتش اینه که من یه چیزی هستم تو مایه‌های بیل گیتس و استیو جابز شما هم هیتلر و موسیلینی و مردم هم بچه ‌ای گشنه آفریقا! خیلی هم اصلاً خوب کردیم خاوران رو آباد کردیم!)...گریه کن پدر صلواتی دیگه....!شب آخره‌ها! حاجت نگیری....!

داشتم می‌گفتم... بنده به عنوان یک عضو جنبش سبز که هیچ ادعایی ندارم جز رهبری بچه‌های محله‌مون! از همین سایت خودنویس که با حفظ سمت ضد انقلاب بودن و معاند بودن سایتی تفرقه‌انگیز و کیهانی هم هست! طی این نامه از مهندس موسوی نازنین که مثل بنده فقط عضوی از جنبش سبز هستند و هیچ ادعایی ندارند جز رهبری جنبش بی‌رهبر سبز! در خواست صدور مجوز برای راهپیمایی ۱۲ شهریور را دارم. برای محکم کاری هم مفاد راهپیمایی در ذیل آمده!

 ۱.از هیچ رنگ خاصی برای راهپیمایی استفاده نمی‌کنیم ولی اگر ۱% احساس کنیم موقعش شده یهو یه پارچه ۲۰۰ متری سبز اون  وسط سبز می‌شه! که هنوز تو کف اینیم که این پارچه اولش کجا بوده هم ما هم برادرها!

۲.هیچ شعاری نمی‌دهیم و سکوت میکنیم!ها؟خوب چرا دروغ؟! مهندس جان از اعماق وجود فریاد می‌زنیم هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران(با شیرین کاری‌های برادر کدیور یهو دیدی بدترش رو هم گفتند!) بعد هم ما فریاد می‌زنیم استقلال آزادی جمهوری ایرانی ولی شما هم اجازه داری بگی جمهوری اسلامی  ایرانی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر! (البته می‌دونیم که این حرف‌ها به صلاح جنبش! و همانا ما نمی‌فهیم و انها می‌فهمند!) راستی در مورد اسم راهپیمایی هم هر چی شما بگی! ......که درست نیست! ها ها!!! شما بگو امام راحل گفتند روز قدس ما می‌گوییم امام راحل گفتند میزان رای مردم است پس ۱۲ام روز ایران است!

۳.هیچ آسیبی به هیچ چیزی نمی‌رسانیم اما شما که تا حالا نبودی ببینی! البته اگر از شیخ بپرسی به شما میگه چون باز ایشون بیشتر بین مردم بوده این نامردا وقتی برای خوش آمد گویی گاز اشک آور می‌زنند هیچ چیزی جز دود جواب نمی‌ده! وقتی هم کلی آدم می‌خوان فرار کنند خود به خود گارد ریل کنده میشه و گرنه این تن بمیره آزار نداریم گارد ریل رو بکنیم! شما هم که فقط اون راهپیمایی خوب‌ها رو گلچین کردی اومدی از حال ما خبر نداری! گذشت او دوره که میلیونی توپ‌خونه جمع می‌شدیم شما هم با وانت میومدی!

۴.دیگه جونم برات بگه مسیرها رو خود دولت مشخص کرده فقط یه مشکلی دارم با این آقای کروبی که هر دفعه یه جای پرت رو اعلام می‌کنه میگه من از اونجا میام ما هم به احترام همین شجاعتش می‌ریم اونجا بلا نسبت مثه ... کتک می‌خوریم بعدم کروبی رو اجازه نمی‌دن بیاد ما هم برمی‌گردیم همون مسیر اصلی! ولی بازم دمش گرم که میاد!

۵.در آخر این را بگویم که مهندس جان مادرت راهپیمایی که دولت مهرورزی مجوزش را داده دیگه لغو نکن محض خنده هم که شده همین جوری الکی بگو من هم میام ما که می‌دونیم نمی‌ذارند بیای! خوب بگو سبزها می‌آیند! همه مثل من نیستند که هر چی بگی باز هم بشنوند راهپیمایی داریم مثه ۲۲ خ! بعضی‌ها چشمشان هنوز به بیانیه‌های شماست! با بیانیه دادن خود این بار می‌توانید ما را خوشجال کنید!

۶.قبل از اینم که منابع اطلاعاتی به شما خبر بدهند که نیروهای امنیتی قصد سرکوب مردم را دارند بگویم که نیروهای امنیتی از روزی که شکل گرفتند قصد کشتار مردم را داشتند! به جان شما اگر منظورم زمان امام راحل باشد ساواک را می‌گویم! در هر صورت بعد ۳۰ خرداد که اولش راهپیمایی جنبش سبز بود آخرش شد راهپیمایی هواداران پرسپولیس و همه قرمز پوش شده بودند حساب کار دستمان آمد به قول آقامون «داریوش»، ما گر زسر بريده مي‌ترسيديم، در مجلس عاشقان نمي‌رقصيديم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

36$:کروبی جان، این جنبش بیشتر از یک پدر دلسوز لَنگ یک رهبر شجاعه! تا دیر نشده کاری بکن..



این روزها که برادر ها و خواهرهایم در زندان در اعتصاب غذا به سر می‌برند و من هم از آنجا که جنبش تغییر فاز داده هر شب در کبابی سر کوچه! و رهبرهای جنبش سبز هم در نگرانی به سر می‌برند من هم تصمیم گرفتم در کنار رهبران جنبش نگران شوم! و یاد شیخ شجاع بندازم که...
یاد شیخ شجاعی که داشتیم به خیر!
سال پیش۲۲ خرداد تا به خودمان آمدیم دیدیم رای‌مان را لولو بُرد (لولو میتواند هر شخصی باشد مثلاً جنتی...!),همه مبهوت بودیم که دیدیم میر حسین و کروبی گفتند نگران نباشید ما نمی‌ذاریم حق شما را لولو ببرد!یادش به خیر کروبی نازنین یه کارهایی می‌کرد که دید من یکی نسبت به هر چی آخونده تغییر کرد و آن جمله معروف که بابابزرگ خدا بیامرزم تو کله پوکم کرده بود که آخوند خوب آخوند مُرده است! برای من شد آخوند خوب شیخ شجاع است! افشا گری می‌کرد توپ را در زمین حریف که چه عرض کنم جوری میناداخت که صورت حریف و زمین یکی می‌شد! افشا گری می‌کرد! غوغا می‌کرد! یهو وقتی همه داشتیم کتاب می‌خریدیم در نمایشگاه کتاب حاضر می‌شد پیام ویدوئی میداد رُک بگویم کولاک بود! هر روز منتظر یک حرکت جدید بودیم تا ببینیم چه جوری این توپ را میکوبد تو صورت حریف که یهو ۲۲ خرداد امسال این توپ را برگردون زد تو زمین خودمان! چند وقتی هست شیخ شجاعی که می‌شناختیم سکوت کرده اونم از نوع نا فُرمش!

این روزها که داداش‌های  نازنینم در زندان دست به اعتصاب غذا زدند تا حق طبیعی خودشان را نه به عنوان یک شهروند بلکه به عنوان یه زندونی می‌فهمی به عنوان یک زندونی! داشته باشند! رهبران یه حرف‌هایی زدند که به قول زهرا رهنورد مرغ پخته که چه عرض کنم لولوی آب پز هم خندش میگیره! بعد از این همه روز  نگران شدند؟؟ و درخواست کردند که اعتصاب را بشکنند! آخه رهبر من پدر من عزیز من! وژدانی تحلیل سیاسی کردی این حرف رو زدی ؟؟؟ کروبی‌جان بی خیال, جنبش پدر دلسوز و نگران نمیخواهد که نگران بچه هایش باشد ما همان سوباسا خودمان را میخواهیم که  که همیشه  توپ رو تو صورت حریف میکوبید .شما که این دفعه توپ رو که نزدی هیچی با لگد زدی تو پای بچه های خودمون! این داداشای ما این همه گشنگی نکشیدند که شما بگی «نگران شدیم  با اینکه به هیچ کدوم از خواسته هاتون نرسیدید! بچه ها اعتصاب را بشکنید» آخه شیخ نازنین شما که بهتر از من این داداشای ما رو می‌شناسی اینها بد جوری جُربُزه دارند !یه جورایی دیگه زیادی مرد هستند! پدر من شما پدرانه رفتار نکن بیا و این بار بی خیال این حرف ها شو  و تو بشو رهبر جنبش من هم سرباز جنبش! و این هم یادت باشد پدر جان حرف داداشای من اینه که «من از مردن نمیترسم هراس از زندگی دارم که هر روزش مثه دیروزه!»
محض اطلاع شما هم دیروز پر بود از تحقیر و توهین و تمسخر له شدن زیر پاهای بچه‌های لولو ...و در آخر هم ذره‌ای غذای آشغالی زندان!(تصمیمی که اینها گرفتند تصمیمی نیست که با بیانیه و دیدار و نگرانی حل بشه!جان عزیزت کاری بکن شیخ...!)
منبع:خود خوشگل و قشنگم در خودنویس!