۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

44$:روز ملی الدُختر,را به عموم دختران خواهان حقوق مساوی تسلیت میگوییم!




امروز تعداد زیادی از دخترهای ایرونی که این روزها حسابی نشان دادند که پاش بیافته صد تا مرد رو حریف هستند در یک حرکت نمادین روز ملی! هه هه!دختر را به بهانه تولد حضرت معصومه! به یکدیگر تبریک گفتند.و این شد که گفتم ببینم این معصومه خانم چه شخصیتی بوده و چه کارایی در حق بشریت و انسانیت و مخصوصاً در حق دختران کرده که آنقدر با ارزش بوده که شده نماد دختران مبارز ایرانی که بنده های خدا حتی به اینکه به اندازه ما مردهای ایرانی هم حق زندگی داشته باشند راضی شدند! (این کلمه دختر شامل حال موجوداتی مثه فاطی رجبی و جانورهای مشابه ایشون نمیشود!)
کمی اینترنت رو چرخه زدم و به یک جمله رسیدم از ایشون که فرموده بودند:" مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است."!! و همانجا بود که گفتم هه هه همین سانتی یه گو!! خودمان را میگوید!و همین جا بود که فهمیدم اصلاً به منچه الانه که بچه های مذهبی مرا مورد عنایت قرار بدهند و باز بحث ما را خار مادری کنند!گفتم پس از چند تا از دخترها بپرسم!که چرا امروز را به هم تبریک میگویند شاید من اشتباه میکنم و اصلاً من غلط میکنم که خفه نمیشم و سوال میپرسم که مگه میشه آدم هم آزادی و حق برابری با مرد رو بخواد هم روز تولد معصومه خانمی که به هیچ کدام از این حق ها اعتقادی نداشت و کلاً ایشون و اجداد زن ایشون هیچ وقت دغدغه ای به نام حق زن یا دختر نداشتند و ایشون و هفت نسل این ور و اون ورشون با قوانین چند همسری مردها و صیغه و نصف بودن ارزش جان,ارث,شهادت زن و سنگسار و شلاق زدن و اعدام زنها فقط به جرم رابطه جنسی و هزار و یک کوفت وزهرمار دیگه که هر روز کوبیده میشه بر سر دختر ایرانی و اوه اوه داشت یادم میرفت این حجاب که معروف شده روسری توسری! نه تنها مشکلی نداشتند! هیچ ,تازه موافق هم بودن اساسی! ...و در آخر به همان جواب تکراری رسیدیم که این مذهبی که به چند میلیون دخترهایی که با نامحرم میخوابند میگوید فاحشه و جهنمی! یک امر شخصی میباشد و غیر قابل بحث!پس خفه میشویم و نمیگوییم که رفیق وقتی مذهب تو به جرم اعتقاد نداشتن به اعتقادات تو  من و میلیاردها آدم دیگر در دنیا را میکند اهل جهنم من هم حق دارم به تو بگویم که توهین نکن تا نکنم!؟ها؟
نه ..جان من !این تن بمیره! خواهر من !نازنین من! فدای روی ماهت بشم! که وژدانی اگر من تو این مملکت سختی کشیدم تو جد و آبادت پای همین قوانین اسلامی آمد جلوی چشمت!من رو مسخره کردی یا خودتو!!!اصلاً در کل به منچه!...برای ما مردها که این قسمت قوانینش زیاد هم بد نیست!اگر هم خوشحالت میکند به حرمت اون روزها که نصف این مردهای سیبیل قشنگ تو سوراخ موش هاشون قایم شده بودند و تو چه با حجاب چه بی حجاب کنارم بودی و مبارزه کردی روزت مبارک!

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

43$:رادان جان, آدم بچه قرتی باشه اما بی غیرت نباشه!



رادان جان عکسهای سیرک زیبایتان را دیدیم کلی هم خندیدیم به پدر مادر هر چی آدم بی غیرته!آخه رادان جان بابا بزار یک سال از از عاشورای 88 بگذره بد شیرین کاری کن هنوز اسنادش موجوده که میگفتی : ""وانت نیروی انتظا تی !تته پته مته تته پته مته!ماااااااماااااان!" یادت رفته یک مشت بچه قرتی ریختند در خیابان و ییهو دیدی شهر را از تو پس گرفتند آخرش هم خودمان مثه بچه آدم شهر را پس دادیم!نکنه فکر کردی تو شهر را پس گرفتی؟؟؟
ببین رادان جان هر وقت تو را میبینم یاد این بچه های  سرتق میافتم که هی فحش میدن و سنگ پرت میکنن تا میگیریشون میگن آقا غلط کردم و به تته پته میافتن دوباره تا ولشون میکنی میرن دو قدم اون ورتر فحش میدن!آخه خرس گنده خجالت بکش سنی ازت گذشته!رفتی تو پادگان نظامی بدون اعلام قبلی وسط سربازهای تا دندون مسلح کلاه گیس سرت کردی که چی؟آخه فدای شکل ماهت بشم من قرتی ,تو مرد, من بچه...(خیلی بی تربیتی !!) ,تو ممد بیجه!!! مرد باش بیا وسط خیابون همین کار رو بکن بدون نیروهای امنیتی !
رادان جان  ببین پسر خوب میدونم تو مقداری مشکل روانی داری و بعضی وقت ها تیک عصبی میزنی و بندری میزنی میدانم که سختی زیاد کشیدی و همین طور حرفم با اون برادرهای پشمالو هم هست که در سیرک انتظامی برنامه اجرا کردند ببین عزیزم دنیا عوض شده این روزها معیار غیرت به سیبیل و ریش و ابرو پاچه بزی نیست قربونت برم!این روزها میتونی سه تیغ کنی میتونی دماغت رو اصلاً عمل کنی(قابل توجه کرکس مداری اگر داری میخونی!راستی سلام!) که دیگه شبیه سمور آبی  و کرکس نباشی اصلاً میتونی ابرو بردای که عینهو امام راحل شبیه  غول مرحله آخر بازی های کامپیوتری نباشی و .... و در عین حال میتونی انسان باشی میتونی باغیرت باشی!میتونی وقتی میبینی خواهر و برادرت رو تو روز روشن دارن میزنن میکشن بری کمک ,جای اینکه ظهر عاشورا بشینی  گوشه هیئت هی جیغ بزنی حسین حسین حسین!!!!آخرشم نذری به دست بری به سمت خونه!بعدش با خودت بگی آی قربونت برم امام حسین چه غریب بودی!آخه بزقاله (این کلمه توهین آمیز نیست با اون بزغاله فرق میکنه!گیر نده دیگه!)بر فرض درست بودن اعتقاداتت این آقای امام حسین با 72 نفر دیگه رفتن جنگیدن که امر به معروف کنن به قول خودشون! بعدش تو کلاً از این داستان این رو فهمیدی که امر به معروف یعنی بری به دختر مردم گیر بدی هووووی فلان فلان شده روسریتو بکش جلو!!نه جان من دیگه چی فهمیدی؟کم کم من بی اعتقاد هم داره دلم برای امام حسین کباب میشه که گیر چه جماعتی افتاده ! که دو قدم بالاتر ملت رو میزنن میکشن!یارو تو سر خودش میزنه هی جیغ میزنه!ما اهل کوفه نیستیم حسین تنها بماند!!!حالا اون جماعتی که حسین حسین میکنند مردم را هم میکشن که هیچ!این جماعت دل خجسته ای دارند...بنده های خدا فکر میکنند هر طرفی که تعداد بیشتری باشد لشکر یزید!وگرنه مرض نداشتند وقتی سه میلیون نفر آدم سه روز تو خیابون راهپمایی میکنن رو بزنن بکشن!!!بنده های خدا شنیدن که لشکر یزید زیاد بود و لشکر این ور کم!پس نتیجه میگیریم....!
دیگر عرضی ندارم فقط خارج از برنامه خواستم ببینم میتونم شماره تیلیف اون پسر خوشگله  مانتو آبیه که رو کوول اون  پشمالوهه هستش رو داشته باشم به جان شما فقط کمی میخواهم امر به معروفش کنم!فکر بد نکن, بَبَم جان!!!

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

41$:از هتک حرمت قرآن تا هتک حرمت پرچم دشمن




امروز «شبِه مردم» غیور همیشه ساندیس به دست ایران بار دیگر با حضور در صحنه و اعلام انزجار از آمریکای استعمارگر و اسراییل جهان‌خوار و انگلیس اشغال‌گر!!! با حضور خود در صحنه (ضلع غربی میدون انقلاب تا ضلع شرقی و اطراف!) و آتیش زدن پرچم آمریکا و اسراییل و انگلیس و احتمالا محض احتیاط جزغاله کردن یک نقشه جهان! ثابت کردند که مثه همیشه از هیچ جای دنیا خبر ندارند! و یکی نیست به این‌ها بگه برادر و خواهر من، تری جونز آتیش پاره اولا آمریکایی بود نه اسراییلی، دوما همین اوباما و رفقای جهان‌خوارش با چهار کلام حرف حساب و بدون دخالت هر گونه چماق و گاز اشک آور پشیمونش کردند! می‌فهمی؟
این روزها که این آقای کشیش تری وربِپری جونز اسرائیلی وابسته به سازمان جاسوسی سیا  و دست نشانده استعمار پیر که خودش می‌گوید در کلیسایی در فلوریدا داشته مگس می‌پرونده که یهو یه چیزی پروند و تا به خودش اومد دید 8000 نفر افتادن پشت سرش تو فیس بوق می‌گن :«ایول ایول! داش تری رو ایول!» تازه فهمید چه تِری زده!البته ما ملت غیور می‌دانیم که ایشان یک قصر بزرگ به ارزش یک میلیادر دلار در فلسطین اشغالی از پول همین بچه های گشنه غزه ساخته! و البته این کشیش یهودی!!! دیگر در صدر اخبار نیست! البته مگر ما مرده‌ایم که بزاریم این بحران بخوابد، پس دوباره می‌بریمش صدر اخبار و می‌گوییم تو هنوز داغی پدر جان (این پدر با اون پدر مقدس فرق می‌کنه، ایشون به حکم امام راحل خلع کلاه شده اند!اسنادش هم موجوده!) نمی‌فهی پدر من، قرآن رو آتیش زدی یادت نمیاد!!
و از اونجا که ما کلا خیلی مردم با فرهنگی هستیم و از همون منشور کوروش و کارت بسیج فعال کوروش کبیر و چفیه و هدبند لبیک یا مضاعفش (هدبند هم به زودی می‌ذارند، نگران نباشید!) هم معلوم هست! و در نتیجه ایران خیلی هم بدون اسلام مخصوصا از نوع آخوندی‌اش بده و اصلا کوروش خر کیه! ها چی شد؟ نتیجه گرفتیم که سوزاندن کتاب نشانه بربریت می‌باشد! دیگه چه برسد به قرآن کتاب مقدس مسلمین جهان...اصلا از همان دوران که اعراب به کشور ما حمله کردند و همه کتاب‌های ما را آتیش زدند ما فهمیدیم که این کبوتر صلح بر فراز کشور ما پرواز کرده ولی بی‌انصاف شاخه زیتونش که به ما نرسید هیچ! محض خنده یک خراب‌کاری هم بر سر ما کرد و کوچ کرد به سمت غرب وحشی! و ما ماندیم و کلی کتاب سوخته و فرهنگی جزغاله!
و این‌جا بود که گفتیم به حرمت این سال‌ها بگوییم آهای امام مضاعف ای مهربان پدر! ای زیبا رو! ای ریش قشنگ! ای مجتبی پدر! ای متمدن! ای دشمن‌ستیز! اگر در قرن 21 سوزاندن کتاب نشانه بربریت هست که هست (بر منکرش لعنت!)، اگر قرآن کتاب مقدس مسلمانان هست که هست (بر چشم بد لعنت..)، خوب قشنگ! پرچم کشور هم چیز مقدسی است! (آقای کرکس‌مداری اگر هنوز داری می‌خونی اول سلام، دوم منظورم جریان فتنه و عوض کردن رنگ سبز به آبی پرچم خودمان نیست داغ نکن برادر!)... عزیز من سوزاندن هر چیزی در قرن 21 نشانه بربریت هست! همون‌جور که پرچم کشور آمریکا برای مردم وطن‌پرستش مقدس هست! و سوزاندن این پرچم در قرن20-21 نشانه بربریت که چی بگم نشانه سنگکیته، اونم از نوع خشخاشی‌اش! قشنگ من!
راستی خدایی اون وقت که اوبامای ظالم و رفقای خونخوارش داشتند این تری آتیش‌پاره رو منصرف می‌کردند و هی می‌گفتند تری جان بابا آدم باش تا تر نزدی به افغانستان و عراق و ... شما داشتی چه کار می‌کردی؟ کم کم دارم شک می‌کنم داشتی برگ برگ قرآن رو پاره می‌کردی و هی با خودت می‌گفتی :«آتیش می‌زنه، آتیش نمی‌زنه، آتیش می‌زنه، آتیش......آی آتیش بزنه شروع کنم بحران‌سازی! آی آتیش نزنه چه‌جوری شروع کنیم بحران‌سازی!»

40$:نامه‌ای سر گشاد به امام مضاعف!




این روز ها که پدر عِلمِ "نامه نویسی به امام مضاعف" ممل آقای نوری زاد مردی از جنس شرف و قلم در زندان اوین به سر میبرد و من مردی از جنس قُر قُر در خانه مان زیر باد کولر نشسته ام و شاکی از اینکه چرا این ممل آقای ابطحی جای اینکه تو فیس بوقش هی استتوس از خودش در وَ کُنه, چرا چهار تا حرف حساب نمیزنه که اینم بره تو زندان !و کمی آن طرف تر جناب سلحشور که اگر این فاز جدید خودنویس عینهو اون لنگر معروف در اقیانوس های اینترنت خیز بر روی زبانم نیافتاده بود میگفتم همون فیلم نامه دزد فلان فلان ....! به خودش اجازه میدهد که به نوری زاد نازنین ما نامه بنویسد!من هم جو گیر میشوم و میگم کی به کیه من هم نامه ای مینویسم و این بار میگویم برسد به مردی از جنس قدرت به نام امام مضاعف!


نامه سلحشور به نوری زاد! 

سلامی به بوی خون جوانان ایران زمین و احترامی به حرمت ریش سفیدت و سن بالاترت! برای نشان دادن حسن نیتم به رسم قدیم خواستم سر یکی از سران فتنه رو با فتوشاپ ببرم بِچِسبونم (اَتَچ سابق)به میلم و براتون بفرستم که همان لنگر مزبور  بر روی خطوط ارتباطی ما افتاد و نشد!ولی از آنجا که میدونم خیلی خیلی دوست دارید من هم صدایتان میکنم امام مضاعف!

از شما چه پنهون چند وقت پیش شایعه فوت رفیق شفیقتان جناب جنتی که بعضی از این ضد انقلابیون بی سواد و بی ادب,که البته در فاز جدید خودنویس هیچ جایی ندارند به ایشون میگویند دایناسور!(در صورتی که کمی تحقیق کنند میفهمند که تیرانازاروس رکس دانیاسور معرف به شاه مارمولک خونخوار هم  بود تا حالا چهل تا فسیل پوسونده بود! )پخش شد و بعدش ایشان خندیدند و گفتند زرشک!فهمیدیم که همانا مرگ حق! و شما در حق ما پدری کردی و حق این همه جوان را کف خیابان الحق و الانصاف بهشان دادی!تازه بعضی ها هم که رو درواسی کردند و حقشان را نگرفتند به زور مامور فرستادی دنبالشان که بیا حقت را بدهیم!ولی با تمام بزرگواری شما و عدالت شما دست بالا دست زیاده امام جان!یک وقتی دیدی این خدایی که میگویند نماینده شما در آسمانها هستش!خواست عینهو جنبش ما تغییر فازی بده  و  حق شما را هم بزارد کف دستتان!حالا مموتی بیار  و  مشائی بار کن!حالا این اتفاق دو حالت دارد...!

۱.این جماعتی که این روزها هر جا شما میروی به عشق ... (شما فکر کن عشق شما ما فکر میکنیم ساندیس و از ساندیس بهترون!) میایند اگر شما به حقت برسی!شک نکن که خیابانها رو تا آنجا که بتوانند پُر میکنند و آی اشک مصباح ببخشید تمساح میریزند بعضی ها شون هم اشک واقعی!ولی چند وقت که بگذرد معبودی جدید پیدا میکنند و شما و اهل بیت تان هم ییهو دیدی شامل طرح فتنه سازی و پسر نوح و طلحه و ذبیر و این جور قصه های دینی شدید!که به قول یارو گفتنی قدرت پدر و پسر نمیشناسد چه برسد به ....

۲.این کشور جماعتی دیگر را شامل میشود که معروف هستند به فراموش کاری به قیمت آزادی!خیلی رُک بگویم همان جماعتی که رای شان هپلی هپووو شد! جماعتی هستند با معرفت و در عین حال فراموش کار!ا جماعتی که میگویم همانها هستند که اگر فرصتی کوچک پیدا کنند و روزنه ای به آزادی ببینند خیابان های کشور را هر رنگی که تو بگویی میکنند حتی اگر حُکمت قرمزی خونشان باشد!اینها همانها هستند که از رفسنجانی ها و .... لطمه ها خوردند اما وقتی ذره ای احساس کردند آزادی آنها با منافع رفسنجانی ها گره خورده دیندار و بی دین در میدان جنگ زیر باتوم گاز اشک آور ایستادند و نماز خواندند!همانها هستند که وقتی آخوند میدیدند هوو میکردند و میگفتند اخوند خوب آخوند ... است! اما وقتی دیدند کروبی ها میگویند با شماییم فریاد زنده باد کروبی ها سر دادند!و ذره ای شک نکن که این جماعت احمق نیستند فقط به دنبال تسویه حساب شخصی نیستند حاضرند فراموش کنند اگر به آنها وعده آزادی داده شود!اما نه از آن مدل وعده ها که 57 امام راحل! دادند..فقط خواستم بگویم تعارف که نداریم من آزادی را دوست دارم تو هم قدرت را!پس بیشتر از این اشتباه نکن ...شاید بگویی حالا که از کف خیابانها ما را جمع کردی دیگه حس معامله قدرت و آزادی را نداری!ولی محض عوض شدن جو هم که شده یاد دفعه قبلی که از آس حکم استفاده کردی بیفت 18 تیر را میگویم یادت هست اگر عکس ما را پاره کردند .....!بزنید ..... را یکی کنید!

حالا از ما گفتن بودا یه وقت دیدی دفعه بعدی دست کردی تو جیبت دیدی دیگه آس حکم نداری که رو کنی!مثه آن شاه خدا بیامرز(شایدم خدا نیامرز) هم رفیق واقعی که نداری حداقل بروی مصر شایدم سوریه!یا هر جایی با خجسته خانم و آقا مجتبی لب ساحل قدم بزنید!خلاصه از ما گفتن بودا!راستی تا یادم نرفته قبل از خداحافظی یکی بزن پس کله آقا مجتبی بگو خوبه یکی خودت رو بزنه!اگر خجسته خانم هم چیزی گفت یکی محکم تر بزن بگو تا حالا اسم پارک لاله رو شنیدن!


۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

39$:نازنین بانو حال همه ما خوب است اما تو باور نکن...








این روزها گفتم محض خنده هم که شده یادی از نازنینی بکنم که دو ماهی میشود در خواب سنگینی به سر میرود که دکترها اسمش را گذاشته اند کُما و برای چند ساعتی هم که شده و اینجا را از جو سیاسی بیرون بیارم و مثلاً نگم که چرا شایعه به کُما رفتن اون آخرین بازمانده تیرانازاروس رکس ها (مارمولک خونخوار!) را وقتی شنیدم هر چه قدر هم سعی کردم ادای آدم حسابی ها را در بیارم باز در آنجایم عرووسی بود!ولی حتی لحظه ای فکر کردن به این نازنین بانوی خودمان ما را خراب دو عالم میکند!تا اینکه گفتم نامه ای محض خنده ,برای دلم خودم بنویسم و آخرش بگویم برسد به دست نازنین بانویی که در خواب است و نمیدانم که خبر دارد که کودک شش ماهه اش دیگر در شکمش نیست یا نه....
سلام نازنین بانو حالت خوب است دماغت چاق است ؟این روزها حال همه ما خوب است اما تو باور نکن!دو ماه پیش دکتر ها گفتند همه چی تمام! اما مثه اینکه تو از من هم کله خر تر هستی!و میخواهی به این دهن کجی که به مرگ کردی ادامه دهی و یاد خدا بندازی که ممکن است کارهای مهم تری از جدا کردن دو عاشق اونهم با گرفتن جان یکی از دو عاشق !داشته باشد این روزها ما همه از ته ته دل شکر گذار خدا هستیم به خاطر نعمت هایش !اما تو باور نکن...
از کودک درون شکمت که شش ماهی از آمدنش به شکمت میگذشت مپرس که حالش خیلی خوب است دکتر ها همه سعی خودشان را کردند ما بعد از تحریم ها خیلی قوی شدیم آخر!بهترین ها را در همه جا داریم فقط کمی دکترت  دیر آمد بالای سرت یک مقدار هم پرستارها اشتباه کردند یک مقدار هم بچه در خون غلتید و راحت شد!حال بچه خوب است اما تو باور نکن...
از همراه همیشگیت از عاشقی که تنها معشوقش تو بودی که دیگر مپرس حال او هم خوب هست مگر میشود کسی که چند ماه بیشتر تا پدر شدندش نمانده بود حالش بد باشد !اتاق کودکی که دیگر نمیاید را به عشق تو نچید تا خودت بیایی و با هم دیگر وسایل را بچینید اسباب بازی های کودکانه کودکی که نیامده رفت !فقط به خاطر اینکه دکترهای ما, بیمارستانهای ما خیلی مجهز و مسئولیت پذیر هستند ....عاشق همیشه عاشقت حالش خوب هست فقط کمی شب ها بی تابی میکند بعضی وقت ها آغوشت را طلب میکند محض خنده بعضی وقت ها مثل ابر بهاری گریه میکند اما من میدانم حالش خوب هست آخر هنوز هم روحیه شوخ طبعی دارد بعضی وقت ها رفتارش را مثه دیوانه ها میکند و ظهر ها زودتر به خانه میاید که تو ناراحت نشوی!عاشق همیشه عاشق هم حالش خوب هست اما تو باور نکن....
از پدر مادرت نپرس که حالشان بهتر از این نمیشود پدرت به ابطحی گفته زکی !رژیمی گرفته که ببینی باورت نمیشود کاری که تو با روح جسم آنها کردی هیچ بازجو و هیچ شکنجه گری نمیتوانست بکند پدرت ادای ابطحی را در میاورد تا همه شاد شوند همش میگوید دکترها یک سری قرص بهم داده اند گفتند اینها را بخور وقتی میخورم انگاری همه چی برای لحظه ای فراموش میشود و میتوانم لحظه ای بخوابم مادرت هم که انگار نه انگار تو در تخت بیمارستانی آخرش هم این زن درست بشو نیست!من موندم این بابای بیچاره چه گناهی کرده که باید پول تلفن این خانه را بدهد آخر همش پای تلفن هست!مثه گذشته ها که میشستید ساعت ها با هم حرف میزدید عینهو بچه ها هم تا ازش میپرسیم با کی تو اتاق داشتی تلفنی حرف میزدی جواب میده"نازنین بانو!" این کار ها را فقط از سر شوخی میکنند تا روحی تازه به جسم تو بدمند!حال پدر مادرت خوب خوب هست اما تو باور نکن...
از فلانی و فلانی که دیگر مپرس !جمع فامیلی سر جایش هست یادت هست لحظه لحظه چه خوشی هایی را با هم گذراندیم من بودم و تو و عاشق همیشه عاشقت و فلانی ها !همیشه شاد همیشه سر زنده!یادت هست بار اخر که دور هم جمع شدیم همه با هم فریاد زدیم خدایا این خوشی ها را از ما نگیر!کاش نمیگفتیم مثه اینکه فرشتگان چاپلوس خدا صدایمان را شنیدند همانها که از چاپلوسی بر ما تعظیم کردند همانها که مثه شیطان که صادق ترینشان بود نگفتند نه!و باز هم ما شامل عدل الهی و آزمایشات الهی قرار گرفتیم!فلانی حالش خوب هست فقط به یاد ان روزها که میخواندیم امشب در سر شوری دارم در اوج آسمانهایم ! چند وقتی رفت در اوج آسمانها و سقووووط! آخر مملکت ما دارد کم کم به رتبه اول مواد در دنیا میرسد حال مادر و پدر فلانی هم خوب است فقط هر چند وقت یک بار نمیدانند وقتی بر سر خودشان میکوبند از غم تو گریه کنند یا غم خودشان!فلانی با معرفت جمع که همیشه به بچه گی کردن هاش میخندیدم دیگر چیزی برای خندیدن ندارد!ولی حالش خوب میشود اما تو...
از خودمان مپرس که حال من یکی که عالی هست مگر میشود  کسی که دکترها امید دادند که مادر پدرش چند سال دیگه هم زنده میمانند بد باشد؟؟هنوز هم همان کله خری هستم که به شوخی  میگفتی یک روز سرت را به باد میدهی سر این سیاسی بازی ها!اگر هم به باد ندی خودم لو میدمت تا آدمت کنند!من هم به شوخی میگفتم تا شما اکثریت خاموش را با دست های خودم خاک نکنم جایی نمیروم!آخرش هم همه میخندیدم و از ته دل میگفتیم خدا ااون روز رو نیاره دیووونه!....
در آخر هم میدانم برایت مهم نیست ها اما از لجت هم که شده میگویم حال جنبش ما هنوز هم خوب هست هنوز هم آن دست بند سبز را که بعد از انتخابات بر دستانم بستم به یاد رفقایی که رفتند میبندم هنوز هم کله خر هستم هنوز هم مطلب مینویسم هنوز هم  امید دارم که یک روز خوب میاید و این تنها چیزی هست که میتوانی باور کنی چون باور دارم یک روز خوب میاید...شاید من و تو نباشیم اما میاید!اگر اون روزهای خوب من نبودم و تو بودی لحظه ای از عاشقت جدا نشو که این روزها برای من شده مثال نقضی بر جمله معروفم که همیشه میگفتم "عشق کشکه!مگه اینکه خلافش ثابت بشه!"

38$:مهندس جان، جمعه آخر رمضان این هفته است‌ها، جمعه دیگه عید فِطره!




این روزها که از یک طرف کروبی ملقب به شیخ شجاع که خانه اش در محاصره افرادی ست که باعث لرزیدن جسد شعبان بی مخ در گور شده‌اند! و شیخ قصه ما گیر داده که آقا جان من در راهپمایی قدس شرکت می‌کنم!(نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!) و از آن طرف ممد آقا خاتمی مردی که خیلی‌ها مشکل‌شان با این بنده خدا نداشتن شجاعت سیاسی بود! دعوت می‌کند از مردم!آدم کم کم نگران میشه نکنه مهندس موسوی جمعه آخر ماه رمضان را اشتباه گرفته که بیانیه‌ای نمی‌دهد!
مهندس جان، می‌دانم که به صلاح جنبش نیست اما خواستم بگویم این جمعه که فردا می‌آید، همان جمعه هست که  امام راحل  اسمش را گذاشت روز قدس و یک سری ضد انقلاب اسمش را کردند روز ایران! همان روزی که در آستانه اولين سالگردش فرمود: «روز قدس روزي است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم. روزي است كه بايد جامعه مسلمين همه اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله‌هايي كه مانده است از آنها ـ چه در ايران و چه در ساير جاها.»
حالا اگر از بحث‌های حاشیه‌ای که امروز فایده‌ای ندارد(این یکی وژدانی ندارد!) مثه "ادب مرد به از دولت اوست" بگذریم! باید بگویم مهندس جان این جوری که بوش میاد روی ما رو که زمین انداختی و هر چی گفتیم به روی خودت نمیاری که فردا جمعه آخر ماه رمضان است و نه هفته دیگه! و دریغ از یک اعلام حضور یا حداقل دعوت به حضور! البته ما که کلاً حتی اگه لیوان خالی باشه. نیمه پری هم برای دیدن نباشه میگیم به به چه لیوان قشنگی! و در راستای همین طرز تفکر حرف‌های شیخ شجاع که کم مانده با تانک به خانه‌اش حمله کنند را شنیدیم که که گفت توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد، روز قدس بدون من جنبش ما  دیگر معنا ندارد! (یک چیزی تو همین مایه‌ها گفته!) و سکوت شما را هم به عنوان رضایت گرفتیم! و فردا می‌رویم و اون قدر هم مرام داریم که حتی اگر سکوتت را نشکستی به قول یارو گفتنی به حرمت نجابتت رسانه شویم و به روی خودمان نیاریم که سکوت کردی و باز هم بگوییم یا حسین میر حسین!

ولی خواستم بگویم این یک ذره دو دستگی که بین رفقایی که هنوز احساس می‌کنند ما نفس می‌کشیم و هستیم بر سر آمدن به راهپیمایی  پیش آمده با یک بیانیه تمام می‌شود، من و رفقا را نبین هر چی می‌گویی باز کار خودمون را می‌کنیم خیلی از رفقا بدون اجازه بزرگترها هیچ کاری نمی‌کنند!

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

37$:آق مهندس! ۱۲ شهریور راهپیمایی داریم، خواستی بیا، نخواستی هم جان مادرت لغو نکن!





این روزها که عده‌ای جوان که به قول بزگترها کله‌شان بوی قرمه سبزی که چه عرض کنم بوی آبگوشت بُز باش می‌ده! دلشان بدجوری هوس باتوم و گاز اشک آور و بازی گُرگَم به هوا با عده ای مشنگ موسوم به لباس قشنگ کرده و دلشون لک زده از لج یه بنده خدایی در کارولینای شمالی! (حیف که به صلاح جنبش تغییر فاز دادنمون نیست وگرنه هزار بار می‌نوشتم کدیور کدیور ....)هم که شده فریاد بزنند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» بیانیه می‌دهند پشت سر بیانیه که آهای مردم اگر من نیام تو هم نیای پس کی بیاد!؟ ها؟ وظیفه خودم دیدم که از مهندس موسوی درخواست کنم مجوز این راهپیمایی ما را صادر کنند!(ِیعنی لغو نکنند!) و بگویم همراه شو مهندس عزیز/ تنها نمان به درد/ کین درد مشترک/ هرگز جدا جدا... درمان نمی‌شود...
آی مردم، بنده قلم ناقصی دارم!(به خاطر همینم حرف‌هامو تایپ می‌کنم) و اندک فضایی در دنیای مجازی دارم (دروغ گفتم مثه مموتی!چیزی که این روزها مفته فضاهه)..یک حساب کاربری در خودنویس دارم (که از هفت روز هفته هشت روزش به خاطر اشتباه زدن پسوردهای عجیب غریبم که به عشق برادرهای گمنام انتخاب می‌کنم  مسدوده!)...همین جا لازم میدونم یه خاطره تعریف کنم از دوران امام راحل! (کلیتش اینه که من یه چیزی هستم تو مایه‌های بیل گیتس و استیو جابز شما هم هیتلر و موسیلینی و مردم هم بچه ‌ای گشنه آفریقا! خیلی هم اصلاً خوب کردیم خاوران رو آباد کردیم!)...گریه کن پدر صلواتی دیگه....!شب آخره‌ها! حاجت نگیری....!

داشتم می‌گفتم... بنده به عنوان یک عضو جنبش سبز که هیچ ادعایی ندارم جز رهبری بچه‌های محله‌مون! از همین سایت خودنویس که با حفظ سمت ضد انقلاب بودن و معاند بودن سایتی تفرقه‌انگیز و کیهانی هم هست! طی این نامه از مهندس موسوی نازنین که مثل بنده فقط عضوی از جنبش سبز هستند و هیچ ادعایی ندارند جز رهبری جنبش بی‌رهبر سبز! در خواست صدور مجوز برای راهپیمایی ۱۲ شهریور را دارم. برای محکم کاری هم مفاد راهپیمایی در ذیل آمده!

 ۱.از هیچ رنگ خاصی برای راهپیمایی استفاده نمی‌کنیم ولی اگر ۱% احساس کنیم موقعش شده یهو یه پارچه ۲۰۰ متری سبز اون  وسط سبز می‌شه! که هنوز تو کف اینیم که این پارچه اولش کجا بوده هم ما هم برادرها!

۲.هیچ شعاری نمی‌دهیم و سکوت میکنیم!ها؟خوب چرا دروغ؟! مهندس جان از اعماق وجود فریاد می‌زنیم هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران(با شیرین کاری‌های برادر کدیور یهو دیدی بدترش رو هم گفتند!) بعد هم ما فریاد می‌زنیم استقلال آزادی جمهوری ایرانی ولی شما هم اجازه داری بگی جمهوری اسلامی  ایرانی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر! (البته می‌دونیم که این حرف‌ها به صلاح جنبش! و همانا ما نمی‌فهیم و انها می‌فهمند!) راستی در مورد اسم راهپیمایی هم هر چی شما بگی! ......که درست نیست! ها ها!!! شما بگو امام راحل گفتند روز قدس ما می‌گوییم امام راحل گفتند میزان رای مردم است پس ۱۲ام روز ایران است!

۳.هیچ آسیبی به هیچ چیزی نمی‌رسانیم اما شما که تا حالا نبودی ببینی! البته اگر از شیخ بپرسی به شما میگه چون باز ایشون بیشتر بین مردم بوده این نامردا وقتی برای خوش آمد گویی گاز اشک آور می‌زنند هیچ چیزی جز دود جواب نمی‌ده! وقتی هم کلی آدم می‌خوان فرار کنند خود به خود گارد ریل کنده میشه و گرنه این تن بمیره آزار نداریم گارد ریل رو بکنیم! شما هم که فقط اون راهپیمایی خوب‌ها رو گلچین کردی اومدی از حال ما خبر نداری! گذشت او دوره که میلیونی توپ‌خونه جمع می‌شدیم شما هم با وانت میومدی!

۴.دیگه جونم برات بگه مسیرها رو خود دولت مشخص کرده فقط یه مشکلی دارم با این آقای کروبی که هر دفعه یه جای پرت رو اعلام می‌کنه میگه من از اونجا میام ما هم به احترام همین شجاعتش می‌ریم اونجا بلا نسبت مثه ... کتک می‌خوریم بعدم کروبی رو اجازه نمی‌دن بیاد ما هم برمی‌گردیم همون مسیر اصلی! ولی بازم دمش گرم که میاد!

۵.در آخر این را بگویم که مهندس جان مادرت راهپیمایی که دولت مهرورزی مجوزش را داده دیگه لغو نکن محض خنده هم که شده همین جوری الکی بگو من هم میام ما که می‌دونیم نمی‌ذارند بیای! خوب بگو سبزها می‌آیند! همه مثل من نیستند که هر چی بگی باز هم بشنوند راهپیمایی داریم مثه ۲۲ خ! بعضی‌ها چشمشان هنوز به بیانیه‌های شماست! با بیانیه دادن خود این بار می‌توانید ما را خوشجال کنید!

۶.قبل از اینم که منابع اطلاعاتی به شما خبر بدهند که نیروهای امنیتی قصد سرکوب مردم را دارند بگویم که نیروهای امنیتی از روزی که شکل گرفتند قصد کشتار مردم را داشتند! به جان شما اگر منظورم زمان امام راحل باشد ساواک را می‌گویم! در هر صورت بعد ۳۰ خرداد که اولش راهپیمایی جنبش سبز بود آخرش شد راهپیمایی هواداران پرسپولیس و همه قرمز پوش شده بودند حساب کار دستمان آمد به قول آقامون «داریوش»، ما گر زسر بريده مي‌ترسيديم، در مجلس عاشقان نمي‌رقصيديم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

36$:کروبی جان، این جنبش بیشتر از یک پدر دلسوز لَنگ یک رهبر شجاعه! تا دیر نشده کاری بکن..



این روزها که برادر ها و خواهرهایم در زندان در اعتصاب غذا به سر می‌برند و من هم از آنجا که جنبش تغییر فاز داده هر شب در کبابی سر کوچه! و رهبرهای جنبش سبز هم در نگرانی به سر می‌برند من هم تصمیم گرفتم در کنار رهبران جنبش نگران شوم! و یاد شیخ شجاع بندازم که...
یاد شیخ شجاعی که داشتیم به خیر!
سال پیش۲۲ خرداد تا به خودمان آمدیم دیدیم رای‌مان را لولو بُرد (لولو میتواند هر شخصی باشد مثلاً جنتی...!),همه مبهوت بودیم که دیدیم میر حسین و کروبی گفتند نگران نباشید ما نمی‌ذاریم حق شما را لولو ببرد!یادش به خیر کروبی نازنین یه کارهایی می‌کرد که دید من یکی نسبت به هر چی آخونده تغییر کرد و آن جمله معروف که بابابزرگ خدا بیامرزم تو کله پوکم کرده بود که آخوند خوب آخوند مُرده است! برای من شد آخوند خوب شیخ شجاع است! افشا گری می‌کرد توپ را در زمین حریف که چه عرض کنم جوری میناداخت که صورت حریف و زمین یکی می‌شد! افشا گری می‌کرد! غوغا می‌کرد! یهو وقتی همه داشتیم کتاب می‌خریدیم در نمایشگاه کتاب حاضر می‌شد پیام ویدوئی میداد رُک بگویم کولاک بود! هر روز منتظر یک حرکت جدید بودیم تا ببینیم چه جوری این توپ را میکوبد تو صورت حریف که یهو ۲۲ خرداد امسال این توپ را برگردون زد تو زمین خودمان! چند وقتی هست شیخ شجاعی که می‌شناختیم سکوت کرده اونم از نوع نا فُرمش!

این روزها که داداش‌های  نازنینم در زندان دست به اعتصاب غذا زدند تا حق طبیعی خودشان را نه به عنوان یک شهروند بلکه به عنوان یه زندونی می‌فهمی به عنوان یک زندونی! داشته باشند! رهبران یه حرف‌هایی زدند که به قول زهرا رهنورد مرغ پخته که چه عرض کنم لولوی آب پز هم خندش میگیره! بعد از این همه روز  نگران شدند؟؟ و درخواست کردند که اعتصاب را بشکنند! آخه رهبر من پدر من عزیز من! وژدانی تحلیل سیاسی کردی این حرف رو زدی ؟؟؟ کروبی‌جان بی خیال, جنبش پدر دلسوز و نگران نمیخواهد که نگران بچه هایش باشد ما همان سوباسا خودمان را میخواهیم که  که همیشه  توپ رو تو صورت حریف میکوبید .شما که این دفعه توپ رو که نزدی هیچی با لگد زدی تو پای بچه های خودمون! این داداشای ما این همه گشنگی نکشیدند که شما بگی «نگران شدیم  با اینکه به هیچ کدوم از خواسته هاتون نرسیدید! بچه ها اعتصاب را بشکنید» آخه شیخ نازنین شما که بهتر از من این داداشای ما رو می‌شناسی اینها بد جوری جُربُزه دارند !یه جورایی دیگه زیادی مرد هستند! پدر من شما پدرانه رفتار نکن بیا و این بار بی خیال این حرف ها شو  و تو بشو رهبر جنبش من هم سرباز جنبش! و این هم یادت باشد پدر جان حرف داداشای من اینه که «من از مردن نمیترسم هراس از زندگی دارم که هر روزش مثه دیروزه!»
محض اطلاع شما هم دیروز پر بود از تحقیر و توهین و تمسخر له شدن زیر پاهای بچه‌های لولو ...و در آخر هم ذره‌ای غذای آشغالی زندان!(تصمیمی که اینها گرفتند تصمیمی نیست که با بیانیه و دیدار و نگرانی حل بشه!جان عزیزت کاری بکن شیخ...!)
منبع:خود خوشگل و قشنگم در خودنویس!

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

35$:از امام مضاعف تا امامی دیگر به نام امام زمان(Time)


خرزو خان Vs مضاعف

این چند روز به بهانه رسیدن دوباره تولد آقا مهدی که ما آخرشم نفهمیدیم این بنده خدا وسط گرمای تابستون به دنیا اومد یا تو سرمای زمستون!(و همانا این از عجائب تقویم قمر در عقرب میباشد و شما خیلی خرید و نمیفهمید!)یه کوچولو(جون خودم!)به ایشون گیر دادم و همین جوری محض خنده یادی هم از خرزو خان زنده کردیم که با توجه شدید الحن! بعضی رفقا مواجه شد و این دوستان ناراحت از اینکه من چرا نام خرزو خان را برای  به قول آنها حضرت صاحب الامر امام و منجی عالم بشریت آقا امام زمان(عج وج مج ا بچه جان این قدر وجه وووجه نکن دارم حرف میزنم) استفاده کردم رگ های غیرتشان باد کرد و اینجانب رو محکوم به توهین به مقدسات کردند!(حالا دقیقاً این مقدسات مربوط به چه تعدادی از اهالی کره خاکی میشه اسنادش موجوده!)...خوب تمام این حرف ها را این چند روز زدم تا برسم به مقایسه امامی به نام مضاعف و امامی به نام زمان!این چند روز خیلی سعی کردم در مورد ایام نیمه شعبان فقط طنز بنویسم و بعضی جاها هم شیطنت کردم و کمی یک طرفه به قاضی رفتم و سعی کردم نظر شخصی خودم را به زور در مغز شما بچپانم!(وبلاگ شخصیمه دلم میخواد!ها مشکلیه؟)دقیقاً همان کاری که شما میخواهید بکنید!ولی هدف نهایی من از شروع این بحث ها این بود که به شما رفیق عزیز یک چیزی را یاد آوری کنم که فرقی باید باشه بین بسیجی ذوب شده در ولایت مضاعف و شما رفیق و برادر عزیز که این چند روز با فحش ها خار مادرت حسابی ما را شرمنده کردی!(البته بعضی رفقا هم از حق نگذریم خیلی محترمانه صحبت کردند اما اکثریت با عصبانیت غریبی از اعتقادات خود دفاع کردند!)... و اون فرق از نظر من مفلوک همانا آن شعار معروف که میگفت "زنده باد مخالف من!"
1.رفیق شما که از اینکه من امام زمان شما را خرزو خان صدا کنم حسابی عصبانی میشوی و میگویی این توهین به اعتقادات شخصی !میشه بگی چرا اون موقع که جومونگ و بودا و مسیح رو در حالت طنز جایی میبینی نیشت تا بناگوش باز میشه و میخندی و رگ غیرتت باد نمیکنه؟؟شاید امام زمان برای شما یک چیز مقدس باشد اما برای باقی افراد این کره خاکی در حد یک افسانه میباشد دقیقاً همان طور که شما فکر میکنی بودا یک افسانه میباشد!اسنادش هم در اداره آمار موجوده!اگر بر فرض محال گیریم که کل جهان هستی همین یک تکه  سنگ فسقلی کره زمین! باشد فقط  حدود یک میلیارد از جمعیتش مسلمان هستند و از این 1 ملییارد حدود 10% فقط شیعه هستند و باز هم درصد بالایی از این شیعه ها مثل اینجانب شامل طرح مسلمان سازی از طریق شناسنامه شدند تا به دنیا ثابت کنیم ما بی شماریم البته در شناسنامه!خوب پس اگر لحظه ای منطقی باشیم میبینی شما اقلیت کوچیکی هستید که اعتقاد دارید شخصی از مذهب شما قرار است کل دنیا را نجات دهد!(که از نظر خود من همین خودش توهین به اکثریت!انگاری ما همه گاو شما زرافه!ببخشید عاقل!)
2.شما که اگر یک کلمه حضرت را از قبل اسم امام زمان بردارند رگ غیرتت باد میکند و میگویی توهین!و به هیچ کس اجازه نمیدهی که این آقا مهدی  و اجدادش را نقد کند مثلاً بگوید خوب با این همه علم و کمالات چرا یک اختراع و کشف نکردند!یا آن موقع که بودند چه گلی به سر این مملکت ما زدند جر حمله معروف اعراب به ایران(آخه برادر من کجای دنیا اعتقاد شخصی رو با شمشیر میکنن تو کله ملت ...حالا بماند چی کردن کجای زنهای این ملت!در پیرو همین اعتقاد شخصی )و چه کاری مفیدی برای ایران زمین کردند که حالا ما باید هر جمعه ذوق مرگ بشویم و چشم به در که ببینیم میاید یا نیاید!ما که ادعای جنبش بدون خشونت داریم منتظر باشیم تا یک جمعه ای بیاید و سوار بر اسب و شمشیر به دست خون همه کفار را بریزد!خوب چرا این کار را همان 1400 سال پیش نکردی برادر من!
3.خوب برادر من شما که جای جواب دادن سریع رگ غیرتت میترکد چه انتظاری از پیروان مضاعف داری که از نظر آنها هم مضاعف هم تقریباً یک چیزایی تو مایه های امام تایم(Time)  شما میباشد!و غیر قابل نقد!وضعیت برادرهای بسیجی عاشق مضاعف یک جورایی مثه وضعیت شما میباشد در جهان هستی!یک اقلیت که به شخصی اعتقاد دارند و از نظر اونها این شخص مقدسه!(چیه چرا قرمز میشی منظور بدی ندارم فقط میخوام بگم اگه یکی از بیرون قضیه به این وضع نگاه کنی فرق زیادی بین تو و اون و من نمیبینه!)
4.این تن بمیره هم دیگه اینقدر نگو اعتقاد شخصی که خندم میگیره آخه نازنین من وقتی اعتقادات شما یک سری قوانین  اجرایی برای جامعه داره مثه ممنوعیت هاییی که برای روابط تعیین کرده و سهم ارث و ارزش زن و...و جریمه هایی مثه شلاق و قطع دست اعدام و قصاص !!!خودت رو مسخره کردی یا من رو که اسمش رو میزاری اعتقاد شخصی البته از شما چه پنهون من هم اعتقاد دارم که همه .... را از شصت پا دار زد!

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

34$:مهدی بیا مهدی بیا اینقده هم برا ما دیگه قر نیا!(به یاد خرزوخان!)





!!!!HAPPY BIRTHDAY KHORZOOOO KHAN!!!
امروز هم رسید مثه سالهای پیش آخرش هم نفهمیدیم این آقای مهدی امروز تولدشه یا شهادتشه یا ...!آخه این تن بمیره هی ملت میزنن سر خودشون از وقتی بچه بودم یادمه قرار بود این آقای مهدی بیاد!حالا چرا هی قر میاد و نمیاد ما نفهمیدیم ولی وقتی بزگتر شدم یه چیزی رو خوب فهمیدیم این آقای مهدی و اجداد محترمشون یک جورایی اصل مطلب هستند یعنی ما سر این طنابی که ما رو باهاش تو چاه فرستادن گرفتیم هی دویدیم دویدیم تا به سر کوهی رسیدیم که اسمش ولایت فقیه بود بیشتر کشیدیم دیدیم ادامه نداره گفتن چشم بصیرت میخواد آخه تو دست های خرزوخان!ببخشید آقا مهدیه!بله آقا جان بعد 30 سال فهمیدیم همه چیز زیر سر این آقا مهدی که قرار شده یه روزی یه ساعتی یه جایی بیاد و خار و مادر هر چی ظالمه رو با شمشیر و اسب یکی کنه!حالا ما چون به کسی بر نخوره نمیگیم خوب برادر من شما که اینقدر قدرت داری که با یه اسب و شمشیر و تعداد اندکی یار بزنی خار و مادر همه ظالم ها رو تو قرن تکنولوژی و علم و بمب هسته ای یکی کنی چرا همون موقع این کار رو نکردی!!!اصلاً شما که قرار وقتی میای علم رو 30 قسمت کنند و ما گاگول ها فقط یک قسمتشو بلد باشیم و شما 29 قسمت دیگه رو یادمون بدی!!این تن بمیره خودتون و اجدادتون محض خنده هم که شده یه چیز کوچولو اختراع کردید که ما تو کف بمونیم!نکنه شما هم مثه میر حسین عزیز ما منتظر موقع مناسب میگشتید که خودتون رو بروز بدید ولی اجل ببخشید غیبت مهلت نداد!عزیز من به جان خودم با همین یک قسمت از 30 قسما هم میشه خوش بود میشه شاد بود میشه بی خیال ما بشی و بزاری با همین 1 قسمت خودمون حال کنیم!میترسم اون 29 قسمت دیگه رو هم روو کنی دیگه همین نفس کشیدن رو هم با شلاق و شمشیر ازمون بگیرن!خوب بی خیال در هر صورت تولدتون مبارک ...کافیه!
ببین رفیق من که الان میدونم رگ غیرتت باد کرده و آماده ای بهترین فحش هایی که بلدی رو به مادر و پدر و جد من بدی محض اطلاعت همین سال تعدادی از رفقا فقط به جرم توهین به رهبری که خود را نماینده مهدی آقا میداند به چندین سال زندان محکوم شدند!رفقای من دارند چوب همین بت پرستی های شما را میخورند که همه چیز را باید مقدس ببینید و غیر قابل نقد!عزیز من این داستان اعتقاد شخصی شما شده داستان اون مردی که داشت قسمت خودش رو تو کشتی سوراخ میکرد و میگفت به شما چه قسمت خودمه!حالا که اینجوریه منم دارم رو قسمت خودم تو کشتی یادگاری مینویسم خوب شد!؟
*:این نوشته رو نه به قصد توهین بلکه به این قصد نوشتم تا به بعضی ها یاد آوری کنم که وقتی تو نوشته هام به مضاعف هر توهینی میکنم میشه خنده دار و طنز محشر!ولی وقتی از امام زمان شما کوچیکترین ایرادی بگیرم میشه توهین به اعتقاد شخصی!مگر نه اینکه در اعتقاد شخصی خیلی از لباس قشنگ ها مضاعف هم یک چیزی تو مایه همین خرزوو خان شما هست!

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

33$:از نیمه شعبان تا شعبان بی مخ ها در لباس مراجع عزیز دراین ماه عزیز!(شعبان رو میگم..)



در مطلب قبلی کمی به بعضی از رفقای مذهبی  که در این یک سال عضو اکثریت خاموش بودند گیر کوچیکی دادم که عزیز من در این ماه عزیز(حداقل برای شما که عزیز است!) محض خنده هم که شده کمی به خودت بیا و این تن بمیره از مذهب فقط قسمت های رُمانتیک و احساسیش رو بر ندار!گفتم آخه عزیز من مذهب فقط زنجیر زنی و فحش خار و مادر به یزید  و قیمه پلو که نیست!مذهب فقط سوار هواپیمای آخرین مدل شدن برای ملاقات با خدا در کشور اون خپلو ملک عبدالله و زیارت بندگان پاک خدا در کشور دوست و همسایه و شرور آن جناب دراز یه لا قبا بشار اسد که نیست!به جان برادر تا آنجا که من یادم میاد مذهب مخصوصاً مذهب شما اسلام برای مبارزه با ظلم آمده بود حداقل به ما که اینجوری گفتند!دیدیم کسی حرف ما را گوش نمیکند من هم زدم به لانه زنبور!پس این بار نامه مینویسم به مراجع تقلید عزیز!!(ها؟!)
آقایان تقلید مرجع! برای شروع بیایید با هم کمی کتاب دینی دبیرستان را دوره کنیم یادش به خیر روزی که اینجانب با شخصیتی با اسم مرجع تقلید آشنا شدم خیلی ترسیده بودم تا اینکه معلم دینی گفت از نشانه های مرجع تقلید میباشد:مرد ,عاقل ,حلال زاده، آزاد ، زنده ، عادل، و ...
1.خوب با مرد بودنش مشکلی ندارم چون زنها خیلی وقت پیش با این کنار آمدن و قبول کردن که وقتی مادر شدن بهشت را به عنوان شیر بها! و کادوی مادر شدنشان از خدا کادو بگیرند البته بیشتر در شکل یک جلو دری!آخه باید بزارن زیر پاشون! و ما مردها هم در عین نامردی تو این معامله حسابی برنده شدیم ....و بقیه چیز ها را تمام و کمال به نام خود کردیم از حق زندگی کردن گرفته تا نفس کشیدن!
2.خوب با عاقل بودن مراجع هم هیچ مشکلی ندارم آخه بابابزرگ خدا بیامرزم همیشه میگفت:پسر جون عاقل باش فکر خودت باش با این جماعت ضحاک در نیفت!یا همسایه 90 ساله لب گورمون که همیشه میگفت آدم عاقل هیچ وقت خودش رو با این آدم کش ها درگیر نمیکنه!
3.حلال زاده بودن را هم که خوب هیچی نگم بهتره!!!نه بزار بگم اصلاً آخه مرد حسابی اینکه مادر یک نفر چه کاره بوده چه ربطی به خود آدم داره ندیدی پسر نوح با رفیق بد و ذغال خوب چه خاکی بر سرش شد!
4.در مورد آزاد بودن هم که ما کلاً همه تو این مملکت کلاً آزادیم حالا بعضی ها از مغز آزادن بعضی ها از... ولی مراجع که تا اونجا که من خبر دارم تا زمانی که عاقل باشند و حرفی بر خلاف حرف خداوند روزگار نزنند مثل(مرحوم منتظری که جدا از هر اعتقاد شخصیم فقط به خاطر شجاعتش به اعتراف به اشتباه ستایشش میکنم) آزاد هستند البته در قفس خودشون!از قدیم گفتند آزادی یک چیز نسبی هست و درک هر شخصی از آزادی یه حدی مثلاً من درکم از آزادی شاید در حد یک بار مشتی و دانسینگ و مشروب های عالی خلاصه بشه ولی برای یک مرد بزرگ آزادی یعنی چیزی فراتر از آن چیزی که در کشورهای پیشرفته میبینیم!برای دختر همسایه ما آزادی یعنی نزاشتن روسری برای اون خانم فرانسوی یعنی پنهان شدن تو یک برقه!!و.....
5 در مورد زنده بودن که بزنم به تخته کم کم دارم شک میکنم که شجرنامه این بزگواران به حضرت نوح خدا بیامرز میرسد!
6.و عادل بودن!!!!!!!!این قسمت دیگه مرد میخواد جلو دهنش رو بگیره و چیزی نگه که من آدمش نیستم ولی به احترام سن مراجع که بعضی هاشون با تیرانازارو رکس برابری میکنند نمیگم که آخه اوج شجاعت یه مرد خدا این بود که پیام تبریک به مموتی نده؟؟؟شما که دم از عدل و عدالت میزنی تا یه از خدا بی خبر تو حرمین شرفین منفجر میشه فریادتون بالا میره که هتک حرمت شد آخه عزیز های دل که تا همین چند دهه پیش خط اول مبارزه با شعبان بی مخ و یارانش بودین!(!!!؟!!)چی شد که که وقتی همین مردم عادی از مشروب خور  و مذهبی گرفته دارن تو سر خودشون میزنن که بابا عبدالرضا تاجیک هموطنمون هتک حرمت شده شما درگیر چراغونی نیمه شعبان سال پیش شدی که سیم و کابل کم اومد؟؟؟میخوای بگم چرا کابل کم اومد حاجی؟؟مقلد هات داشتن تو کهریزک و اوین با همین کابل ها جوون های مردم رو له میکردن!حاجی اون داستان معروفه رو یادته که علی آهن داغ زد رو دست برادرش؟؟؟نه جون دادا یادته؟؟بی خیال آهن داغ ,امروز دارن با انبردست ناخن جوون مملکت رو میکشن!یه بار امتحان کن حاجی یه حال عرفانی داره!(خواننده محترم خر نش یه وقت امتحان کنی!!!)حاجی خبر نداری بگم اون روز که شما و دوستان داشتید فتوا میدادید که زنا حرام و صیغه حلال! صیغه کرده و نکرده به جووون این مملکت از دختر و پسر از مسلمون و مسیحی کافر تجاوز کردن نگو که خبر نداری که اگه خبر نداری خودت بهتر از من میدونی حکمش چیه آخه خودت فتواشو دادی حاجی
"اگر مرجع تقليد يا مجتهدى احساس كند كه شرايط مرجعيّت يا اجتهاد را از دست داده آيا لازم است كه اعلام كند؟
 لازم است اعلام كند."
حاجی فقط خواستم بگم مرد باش و به قول خودت به حرمت این روزهای عزیز(که نمیدونم باید شاد باشیم یا باز گریه کنیم تو سر خودمون بزنیم!) یه ذره شجاعت رو از عیسی سحیر خیز یاد بگیر یه ذره زیبا حرف زدن رو از محمد نوری زاد یاد بگیر یه ذره بی ادعا بودن و مردمی بودن رو از استاد شجریان یاد بگیر یه ذره نجابت رو از تاجیک نازنین یاد بگیر یه ذره مظلومیت رو از بچه های گمنام  سبز یاد بگیر یه ذره عشق رو از لبخند عزیز دوست دختر امیر جوادی فر یاد بگیر(بی خیال نا محرم و تیر شیطان شما فقط قسمت عشق پاک رو ببین حاجی!) اگر هم خواستی ادب یاد بگیری برو از همون سید مضاعف یاد بگیر!!!(اگه هم طرز تهیه آبجو از همین دلستر های خودمون رو خواستی یاد بگیری بیا پیش خودم مجانی یاد بگیر!)



۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

32$:می خوردن و شاد بودن آیین من است, فارغ بودن ز کفر و دین دین من است

رفقای مذهبی , (مخصوصاً آنها که در اکثریت خاموش به سر میبرند و این روزها بد جوری درگیر آماده کردن خودشان برای مراسم نیمه شعبان هستند یا شاید هم به عشق امام زمان این روزها به دنبال جور کردن سفر  جمکران هستند یا بالاتر از آن به عشق خدایی که در همین نزدیکی است به دنبال فیش حج هستند تا در آن دور دور ها خدا را بیرون آن مکعب مشکی که با پرده زیبایی که با طلای ناب تزیین شده ملاقان کنند!) اگر من رو  به دور از هر مذهب و عقیده ای و ملیتی به عنوان یک انسان که حق نفس کشیدن و زندگی کردنم با شما رفیق مذهبی در این مملکت برابر هست قبول داری چند کلامی حرف داشتم!چند دقیقه ای بیشتر وقتت را نمیگیرم رفیق اگر بد گفتم هر چه خواستی بگو اما اگر حرفی برای گفتن داشتم!در تنهایی خود به آن فکر کن شاید من و تو درد مشترکی اون گوشه کنار ها داشته باشیم!





بی مقدمه میرم سر اصل مطلب رفیق!این روزها  از قشنگی این روزگار  مشنگ منِ کافر عرق خور بی دین و ایمون! بین رفقای مذهبی ووول میخورم که تا به امروز با هیچ دختری نخوابیده اند و تا به حال طعم تلخ هیچ مشروبی را حس نکرده اند حتی تکیلا!(کارمون به کجا رسیده آخر مشروب خفنمون شده تکیلا میبینی!!!؟)رفقایی که بر عکس من که عشق رفتن به سواحل هاوایی و جزایر قناری!!!  و از شما چه پنهون اگه خدا قسمت کنه تایلند رو هم دارم(محض دیدن طبیعتش میگم منحرف!)را دارم و باز هم از شما چه پنهون جاده امام زاده داوود رو تا 5 کیلموتریش هیچ وقت بیشتر نرفتم اون هم نه به عشق حرم بلکه به عشق  جاده و قهوه خونه هاش!,عشق رفتن به مکه و مدینه را دارند!  و اگر نشد همین سوریه و اگر باز هم نشد همین مشهد و قم و ای بابا اگر نشد دیگه ته تهش همین امام زاده داوود خودمان!(که از حق نگذریم جای خوش آب وهوایی هم هست!)و همیشه به من میگویند دعا کن کارمون جور شه بریم مکه! بی خبر از اینکه اینجانب در عین نامردی دعا میکنم کار هیچ کدومشون جووور نشه و نتوانند پولهای این مملکت را به اسم ثواب و دیدار خدا در جیب این آقای ملک عبدالله و اون جناب دراز یه لا قبا بشار اسد و آستان قدس رضوی و رفقا بریزند!





همان رفقایی که وقتی من دارم پول این مملکت را در دیسکو های کشورهای عربی و اروپایی خرج میکنم(به جان مادرم اگه از شابدالعظیم اون ور تر رفته باشم!) آنها هم دارند پول رایج همین مملکت را در زیارتگاه های کشور های عربی خرج میکنند! تا به خدا نزدیک تر شوند!



همان رفقایی رو میگویم که روزهایی که من درگیر مهمونی های(بزن برقص بکوبه!) هستم درگیر سفره حضرت ....... و حضرت ..... هستند و همان روزها که من به اسم گناه دارم زحرماری میخورم آنها به اسم ثواب دارند نذری های خوشمزه میخورند! و در همین حال گشنه ها دارند از گشنگی سطل آشغال های همین مملکت رو چنگ میزنند!برای ته مانده غذای من و آنها که شاید سیر بشوند!








و باز هم از حق نگذریم که درست است در دولت مموتی آزادی بیان نداریم اما آزادی بیان مذهب را خیلی هم خوب داریم تا حدی که رفقا اجازه دارند بالای در خانه هاشان به عربی هر جمله مذهبی را که دوست دارند بنویسند!مثلا سر در مغازه مینویسند هو رزاق!(جون عمت که اعتقاد داری روزی دهنده خدا هست!پس چرا از آقایون میترسی!)حالا بگذریم که اون ور دنیا سر در سازمان ملل شعر از سعدی مینویسند و من تا به امروز هیچ خانه ای در کشور فارسی زبان ایران که سعدی مایه افتخار آنها است را ندیدم که شعری از سعدی نوشته باشند!بگذریم که از هر ده ماشین یک ماشین جمله عربی در ستایش خدا و پیامبران خدا و آرزوی ظهور امام زمان داریم!ولی این تن بمیره از هر 1000 ماشین یک ماشین داریم که یک شعر فارسی پشتش نوشته شده باشه فقط شعرهای فارسی آن هم اگر خدا قسمت کند! جایش فوق فوقش در گل گیر کامیون هست که باز هم دم رفقای ماشین سنگین قیژژژژژ(از حق نگذریم به شما رفقا مذهبی تو این یک مورد زیاد بد نمیگذره میتونید هر چیزی پشت ماشین بنویسید حتی به عربی بنویسید سگ حسین!!)...بی خیال فعلاً به صلاح جنبش نیست بیشتر از این گیر بدم !برم سر مشکل بعدی!


برای اینکه طولانی نشه یک راست میرم سر اصل مطلب(این دفعه وژدانی اصل مطلبمه!)یکی از همین رفقا با یک نگاه عاقل اندر کره خری به من نگاه کرد و گفت:این دست بند سبز چیه انداختی دستت تو هم "موسوی چی "هستی!من هم جواب دادم نخیر من" آزادی چی "هستم!!!بعد گفت نمیترسی بگیرنت من هم گفتم نمیترسی به جهنم بری؟ و اون خندید و من هم خندیدم ولی خودمنیم جفتمون داشتیم فحش رو به همدیگه میدادیم تو دل هامون!آهای رفیق مذهبی که برای رسیدن به خدا هر چه قدر پاش بیافته پول خرج میکنی و مثه من کافر نیستی مگر نه اینکه این دنیا زندان مومنه!مگر نه اینکه سکوت در برابر ظلم.......مگر نه اینکه وقتی دارند هم نوعتو میکشن سکوت کردن....اصلاً بی خیال بابا!هر چی خورده بودیم پرید بابا لُپ کلام این یه جمله هست!
بیا و مثه من, رو بازی کن رفیق !من به چیزی به اسم آزادی اعتقاد دارم و براش میجنگم و تو به چیزی به نام بهشت و حوری با طعم قوری!اعتقاد داری (مدیونی اگه فکر کنی به اون قضیه ناپلئون که هر کسی برای چیزی که نداره میجنگه ربطی داره!)ولی ازمردن میترسی وژدانی این تن بمیره میخوای باور کنم به حرف هایی که میزنی و کتاب هایی که میخونی اعتقاد داری؟که اگر به این حرفها و کارها و کتاب ها اعتقاد واقعی داشتی صف اول مبارزه را همین بچه های مذهبی جنوب شهر پُر میکردن نه .....!
رفیق داستان اون شیخ و فاحشه رو شنیدی؟



شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به دام دگری پا بستی
 گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟