یک منبع نا آگاه که اتفاقاً خیلی هم دوست داشت نامش فاش شود ولی ما همین جوری محض خنده حال نکردیم نامش را فاش کنیم با ما تماس گرفت و پرده از داستان محافظ و آقا برداشت! متنی که در ادامه میخوانید مصاحبهای است که ما با آقای محافظ داشتیم!
والله سال ۶۸ بود که من و آقا خامنهای نزدیکای جماران داشتیم دور دور میکردیم که ییهو یه اس ام اس برای آقا اومد! و خبر رسید که خمینی با ازرائیل گلاویز شده! برق خاصی تو چشمهای آقا اون لحظه مشاهده کردم همون لحظه ییهو آقا سریع دستی کشید و یه یک دو سه ۱۰۰ تا پُر کرد یک راست رفتیم دم در حسینیه!
تو اون لحظه خیلی از پاچه خوارهای امام دم در بودند که نمیتونستاً برن داخل! اما من و آقا تونستیم با پوشیدن لباس پرستارها قاچاقی وارد بشیم. تنها کسی که امام قبل از رحلتشان و قبل از خانوادهشان پذیرفتند آقا بود! آقا داخل شدند و از آنجا که صدای امام نحیف شده بود آقا گوششان را نزدیک صورت امام بردند و با ایشان صحبت کردند! ما كه پشت شیشه این صحنه را میدیدیم هر لحظه كه میگذشت میدیدیم آقای خامنهای قرمزتر میشد. صورت ایشان دائم قرمز میشد گویا به حد انفجار رسیده بود. در حدی که قیافه ایشان عینهو لبو قرمز شده بود دیگه! همین لحظه بود که حاج احمد آقا هم رفتند داخل اتاق و متوجه شدند که امام با تمام قدرت دارد گلوی آقا را فشار میدهد و میگوید مگر اینکه از رو جنازه من رد بشی رهبر بشی! البته این یک شوخی دوستانه بود که امام با آقا کردند!
بعد از این هم حاج احمد همه محارم امام را صدا کرد تا داخل بیایند و تنها کسی که تا لحظه آخر ذره ای حیا نکرد و از اتاق بیرون نرفت آقا بود! همه این صحنهها توسط دوربینهای مدار بسته بیمارستان فیلم برداری شده! اسنادش هم موجوده من نمیدونم چرا بانک مرکزی تو سایتش نمیزاره!
بعد از فوت امام ییهو آقا گفتند به هیچ کس نگویید امام فوت شده بعد سوییچ ماشین را به من داد و گفت جنگی بر و پایین پشت ماشین یه یخچاله، برش دار بیار بالا! امام رو بزاریم توش! تا ببینم تکلیف رهبریم چی میشه!
فردای اون روز وسط مجلس خبرگان ییهو برای آیت الله مشکینی اس ام اسی آمد که به گفته آقا این اس ام اس ما قبل فوت امام بوده و دیر دلیور شده متن پیام این بود: "من نظرم را به حاج احمد آقا و آقای هاشمی گفتهام و احدی را در كره زمین بهتر از آسید علی آقا برای رهبری نمیدانم..."فضای مجلس عرفانی شده بود همه به همدیگه نگاه میکردند این یک معجزه بود صدای اس ام اسها یک پس از دیگری میامد! البته من هیچ وقت نفهمیدم چرا وقتی اس ام اسها میرسید من صدای دلیور شدن گوشی امام را از زیر عبای آقا میشنیدم! همین موقع بود که حاج احمد از طریق اسکایپ با اکبر آقا فیس تو فیس ارتباط برقرار کرد و گفت اکبر آقا گوشی امام رو دیروز تو بیمارستان زدن از ما گفتن بود! در همین لحظه عرفانی اکبر آقا و علی آقا خنده غریبی به یکدیگر تحویل دادند و اکبر آقا ییهو رفت بالای منبر و گفت :من روح الله مولا فهذا علی مولا
و اینجا بود که آقا به خشم آمد و گفت: "اكبر آقا! بتمرگید سر جایتان، مگر اینجا مجلس است كه شما میخواهید رای بگیرید؟من رهبر هستم دیگه این مسخره بازیها برای چه است دیگر! این بار سنگینی كه شما دارید به دوش یک نفر میگذارید را مگر یک نفر میتواند تحملش كند؟ این بار را رو قاطر هم بزارید تحمل نمیکند چه برسد به من ولی خوب چون زیاد اصرار میکنید باشه قبول میکنم"!
و بعد از این آقایان پشت در هی گفتند نه آقا اول باید برود و کلی بحث شد و در آخر به پیشنهاد آقای جوادی آملی! اول آقا رفتند و بقیه عینهو یک سری بچه اُردک معصوم پاهاشان را جای پای آقا گذاشتند و بیرون رفتند!
محافظ آقا کسی نبود جز جناب کرکس مداری (شریعتمداری سابق)! البته به زودی dvd این مصاحبه هم در اختیار دوستان قرار میگیرد!
dvd این مصاحبه هم در اختیار دوستان قرار میگیرد!

عکس گرفته شده از پوستر تبلیغاتی است بیخودی دنبال سوتی فتوشاپ نگردید!کاملاً واقعی است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر